این پژوهش به شناسایی ابعاد و سطوح برنامه درسی مغفول هنر در دوره ابتدایی مبتنی بر الگوی مطلوب پرداخته است تا بتواند آنچه مورد غفلت واقع شده است را تبیین کند. روش پژوهش، روش ترکیبی(کیفی و کمی) است به گونه ای که در بُعد کیفی، از شیوه تحلیل اسناد، بررسی تجارب ملی و بین المللی، سندکاوی، و در جهت تبیین مولفه های برنامه درسی مغفول هنر، از رویکرد «تحلیلی- مقایسه ای» استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه اسناد علمی معتبر و متخصصان برنامه درسی و آموزش هنر در کشور ایران بود. نمونه آماری نیز شامل اسناد در دسترس و مدارک معتبر ملی و بین المللی و راهنمای برنامه درسی هنر رسمی دوره ابتدایی بود. در فرایند اعتباربخشی الگوی مطلوب، از نظر 15 نفر از صاحبنظران برنامه درسی و آموزش هنر استفاده شد. یافته ها نشان داد الگوی مطلوب برنامه درسی هنر دارای اصول و اهداف تربیت هنری مبتنی بر اصول حاکم بر نظام تربیت رسمی و عمومی ایران است. ارکان برنامه درسی مطلوب هنر متشکل از سه بُعد تجویزی، نیمه تجویزی و غیرتجویزی و رویکرد مطلوب، رویکرد تربیت هنری دیسیپلین محور است. در سطح خردِ الگوی مطلوب نیز عناصر برنامه درسی تعیین شد. برخی از مولفه های بُعد تجویزی و کلِ بُعد نیمه تجویزی و غیر تجویزی جزء برنامه درسی مغفول هنر دوره ابتدایی است که از طریق تببین آنها، می توان توجه دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان برنامه درسی را به تأمل درباره آنچه از دستور کار برنامه درسی آشکار حذف شده است جلب نمود.